امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

امیر حسین عزیز مامان وبابا

دو ماهگی و واکسن پسرم.............

1392/9/8 15:12
نویسنده : مامان
378 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسلم

روزا چقد زود میگذره .............چه زود دوماهت شد عزیزم............

3آذر که دوماهت کامل شد باید میرفتیم بهداشت و واکسنت رو میزدیم .....منو بابایی از یه هفته قبلش برای این روز تب کرده بودیم.............خیلی سخت بود...........استرس عجیبی داشتیم.

بالاخره 3 آذر شد ومن و بابایی همراه مادر جون بردیمت مرکز بهداشت ........بابایی که اصلا جرات نداشت داخل بیاد من و مادر جون رفتیم داخل تا نوبتمون شد بعد روی تخت خوابوندیمت با اولین آمپول جیغت هوا رفت و من در حالی که اشک میریختم صورتمو به صورتت چسبونده بودمو دلداریت میدادم بلکه ساکت شی .

آروم شدی...........البته قبل از اینکه بریم بهت مسکن داده بودم.از بعد واکسن هم 4ساعت یه بار میدادم. که تب نکنی............از همون جا رفتیم خونه مادر جون اینا تا بعد از ظهرش خوب بودی ولی بعدش یه کم تب کردی .........اون شب رو من و بابایی تا3 بیدار بودیم ............از 3 به بعد هم مادر جون بیدار بود تا صبح مواظبت بود.

خلاصه این روز سخت هم گذشت.........خدا کنه هیچوقت ناراحتی و مشکل سراغت نیاد گل نازم................

البته استرس ختنه کردنت هم مونده .خدا به دادمون برسه. 

اینقد ناز میخوابی که آدم دلش میخواد همون جا یه لقمه ات کنه.بابایی که همش میگه آخرش من اینو میذارم زیر برنج میخورمش.عکسات رو گذاشتم ادامه مطلب.

اینجا بغل بابایی خوابیدی .........قربونت برم

وقتی میخوابی مدام دستات رو میذاری روی صورتت............اینجوری

اینجا هم که شکل یه مرد بزرگ خوابیدی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)