ده مهر روز موعود

سلام گل پسرم............همونطور که قول داده بودم اومدم که روز موعود رو بهت بگم چه

روزیه.

قربونت برم دیروز با مادرجون و بابایی رفتیم پیش دکتر.صدای قلبت رو چک کرد وزن و فشارم

رو گرفت.مامانی من خیلی سنگین شدم.قبلا 67 کیلو بودم حالا شدم 97 کیلو یعنی دقیقا 30 

کیلو اضافه کردم.....امیدوارم که بیشترش مربوط به شما باشه و با شیر دادن بهت این مقدار

 افت کنه..شما الان 35 هفته و 4 روزته و دکتر با ذست گذاشتن روی شکمم اینو حدس زد که

احنمالا برای اومدن عجله داشته باشی به همین خاطرموعد قبلی  که 18 مهر زده بود کنسل

کرد و 10 مهر رو ان شالله برای بستری شدن تعیین کردالبته اگه زودتر از اون نپری بیرون.

 دکتر برام آمپول بتا نوشت که اگه زودتر تصمیم داشتی بیای ریه هات کامل شده باشه.

بعد از اون هم با مادر جون رفتیم یه سری لوازم ضروری ونهایی که از سیسمونیت مونده بود

 رو خریدیم.....مثل کریرت و سرهمی صفر برای بیمارستانت...........

اما شب خیلی ادیتم کردی حسابی خودتو جمع میکردی و من با هر بار جمع شدنت کلی درد 

 میکشیدم.منم فک کردم درد اصلی اومده سراغم دیگه به دختر عمه کبری زنگ زدم آخه اون

ماماست و همون جایی کار میکنه که قراره تو به دنیابیای عزیزم(بیمارستان شفا)و بعد با هم 

برای اطمینان رفتیم بیمارستان اولش تو خیلی نا آروم بودی ولی با یه قرص دیگه قلبت آروم

میزد الهی من قربونت برم احساس میکنم جات اون تو  خیلی تنگ شده.تحمل کن شیر مردم 

دیگه چیزی نمونده...........

راستی همونطور که قول داده بودم عکس نوه عمه جونو برات میذارم تو وبلاگت.....همین جا

برو ادامه مطلب:

گل پسرم این عکس مارال جونه که چند وقت پیش من بالاخره موفق شدم برم خونه عمه جون اشرف 

دیدنش.....ماشالله خیلی نازه.......اگه ان شالله همون 10 مهر شما هم دنیا بیای مارال خانوم 49 روز ازشما 

بزرگتر میشه.

 ..