6هفته مونده تا دیدن روی ماهت
سلام سلام صد تا سلام..........
حال گل پسرم چه طوره دیگه چیزی نمونده به اومدنت و ما حسابی خوشحالیم وداریم برای اومدنت تدارک میبینیم این روزا حسابی سنگین شدم
شکمم قلمبه شده و زده بیرون....ماشالله تو داری خوب رشد میکنی و وزن میگیری............
شبا اصلا نمیخوابم .مدام درد دارم نه میتونم بشینم نه میتونم دراز بکشم.تو هنوز بریچ هستی و
سرت که زیر دنده هامه باعث میشه هم تنگ نفس بشم هم دنده هام دردبگیره............پاهاتم
که مدام روی مثانه مه و مدام با هر لگدت درد میگیره اینجوریه که سر پا هم نمیتونم بایستم......
اینقد تکون میخوری که حساب نداره یه جا نمی ایستی ای شیطون مگه میخوای چه قد اذیت
کنی؟........عیبی نداره من همه این دردا رو به جون میخرم تا توروداشته باشم این از همه چیز
برام عزیز تره.
سیسمونیت هم دیگه داره تکمیل میشه..مادر جون تختتم سفارش داده که همین روزا میرسه
اون شبم که از بیمارستان بیاریمت خونه قراره مادر جون اینا برات حشن بگیرن همه فامیل هم
دعوتن.........
راستی مارال خانوم هم به دنیا اومد .نوه عمه جونو میگم .............24 مرداد به دنیا اومد و
اسمشو مارال گذاشتن ...........اما من هنوز ندیدمش. آخه به خاطر تو نمیتونم زیاد بیرون برم
شاید عکسشو برات بذارم توی وبلاگت.
دیروز رفتم چکاب ماهیانه ......دکتر صدای قلبتو گوش داد و برای 23 شهریور بازم برام نوبت
زد آخه اینا دیگه چکابهای آخره و باید دو هفته یه بار برم.........
خوب گل پسرم بسه انگار خسته شدی...........من بازم میامو میگم ان شالله قراره روز موعود
کی باشه............احتمالا دفعه بعدی که برم دیگه معلوم میشه چه روزی سزارین میشم و تو
گل پسر میای پیشم...............فعلا خداحافظ عزیزم.